http://funkade.farsiblog.com/ جوک های جدید,جوک بی ادبی ,سرگرمی ,

داستانهای شاهنامه فردوسی

سایت ویتامین خنده ,جوک های جدید بدون تکرار

اس ام اس سوتی,پیامک سوتی

۱,۳۴۲ بازديد


یه باربچه های فامیلامون داشتن بازی میکردن یهویکیش ازم پرسیدیه اسم بی نقطه بگو منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم هوشنگ منومیگی دونقطه خط :دی


با یکی چت می کردم اومد درد و دل کنه می گفت زن نمیگیرم پول ندارم. گفتم اووووو پسر من ۱۰ تا مثل تو بدبخت دیدم که ازدواج کرده...! بیچاره فقط شکلک خنده داد


می خواستم به رفیقم بگم زیر آبگوشتو خاموش کن. گفتم زیر گوسفندرو خاموش کن من = رفیقم = گوسفنده =


اگه تونستی پنج بار پشت سرهم تند بگو ((چیپس چسب سس خخخخخخ :*


برا اولین بار که رفتم مدرسه دیدم یه ایفون تو کلاسمونه منم ورش داشتم توش شعر میخوندم یهو یه معلم اومد گفت بچّه چیکار میکنى صدات داره تو دفتر پخش میشه!!!!


یه باربچه های فامیلامون داشتن بازی میکردن یهویکیش ازم پرسیدیه اسم بی نقطه بگو منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم هوشنگ منومیگی دونقطه خط :دی


میان تو تلویزیون تبلیغ میکنن آموزش زبان انگلیسی به بچه های ۱ ماه تا ۶ سال آخه من نمیدونم بچه ۱ ماه میتونه حرف بزنه آیا؟ :|


یادمه کلاس سوم دبیرستان سر زنگ زمین شناسی دبیرمون خواست بگه :رسوب، گفت :روبوس، کلاس رفت روهوا... یادش بخیر...


دنبال نیمه گمشدتون نگردید بعضی هام مثل ما لنگه به لنگه آفریده شدن! یعنی همون بعضیام مثل من لنگه ندارن


این روزا انقدر تو اینترنت جمله های عاشقانه و شکست عشقی خوندم که جدی جدی باورم شده یکی ترکم کرده رفته!!! الان منتظرم برگرده...


رها تمجید رکورد فرار از خونه رو شکسته، تو هر قسمت سریال۲بار فرار میکنه...!! بیخود نی اسمشو گذاشتن رها!! وِلِه..!


جون داداش کی میتونه این جمله رو سه بار بگه؟ ((کانال، کولر، تونل، تالار خخ خخخ خخخخ


تو جاده می خواستیم واسه صبحانه بریم کنار؛ به یارو میگیم برو کنار رد شیم بریم کناد جاده صبحانه بخوریم، یارو میگه مرسی ما خوردیم...


یه باریه پسره بهم تیکه انداخت منم یه جواب دندون شکن بهش دادم میخواستم فرارکنم جلوش پخش زمین شدم........ وضع مارومیبینی


رفتم کافی نت برای برادرم کنکور ثبت نام کنم یارو کافی نتیه داشت سهمیه ها رو ازم میپرسید گفت برادرت شهید نیست!!!


ﻣﻦ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﻓﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩم Gf ﻣﺨﻔﻒﮔﻮﺟﻪ ﻓﺮﻧﮕﯿﻪ... ﭼﯿﻪ ﺧﺐ ﻧﺪﺍﺷﺘم ﮐه ﺑﺪﻭﻧم ﭼﯿﻪ :|


اقا ما بی تربیت که نیستیم!!! تربیت داریم، ولی ازش استفاده نمی‌کنیم ^_^

آنتون پاولوویچ چخوف نویسنده توانای روسیه

۱,۳۳۱ بازديد

"این متن رو به افتخار یکی از دوستان علاقه مند به ادبیات روسیه میزارم"


« آنتون پاولوویچ چخوف نویسنده توانای روسیه ڪه 29 ژانویه 1860 به دنیا آمد . این داستان ڪوتاهش عجیب شبیه زندگی ماست .»"

همین چند روز پیش ، "یولیا واسیلی اونا " پرستار بچه‌هایم را به اتاقم دعوت ڪردم تا با او تسویه حساب ڪنم .
به او گفتم :
- بنشینید یولیا . می‌دانم ڪه دست و بالتان خالی است ، اما رو در بایستی دارید و به زبان نمی‌آورید . ببینید ، ما توافق ڪردیم ڪه ماهی سی روبل به شما بدهم . این طور نیست ؟
- چهل روبل .
- نه من یادداشت ڪرده‌ام . من همیشه به پرستار بچه‌هایم سی روبل می‌دهم . حالا به من توجه ڪنید . شما دو ماه برای من ڪار ڪردید .
- دو ماه و پنج روز دقیقا .
- دو ماه . من یادداشت ڪرده‌ام ، ڪه می‌شود شصت روبل . البته باید نه تا یڪشنبه از آن ڪسر ڪرد .
همان‌طور ڪه می‌دانید یڪشنبه‌ها مواظب " کولیا " نبوده‌اید و برای قدم زدن بیرون می‌رفتید . به اضافه سه روز تعطیلی ...
" یولیا واسیلی اونا " از خجالت سرخ شده بود و داشت با چین‌های لباسش‌ بازی می‌ڪرد ولی صدایش در نمی‌آمد .
- سه تعطیلی . پس ما دوازده روبل را برای سه تعطیلی و نه یڪشنبه می‌‌گذاریم ڪنار ...
" کولیا " چهار روز مریض بود . آن روزها از او مراقبت نڪردید و فقط مواظب "وانیا " بودید . فقط " وانیا " و دیگر این ڪه سه روز هم شما دندان درد داشتید و همسرم به شما اجازه داد بعد از شام دور از بچه‌ها باشید . دوازده و هفت می‌شود نوزده . تفریق ڪنید . آن مرخصی‌ها ، آهان شصت منهای نوزده روبل می‌ماند چهل و یڪ روبل . درسته ؟
چشم چپ یولیا قرمز و پر از اشڪ شده بود . چانه‌اش می‌لرزید . شروع ڪرد به سرفه ڪردن‌های عصبی . دماغش را بالا ڪشید و چیزی نگفت .

... و بعد ، نزدیڪ سال نو ، شما یڪ فنجان و یڪ نعلبڪی شڪستید . دو روبل ڪسر ڪنید . فنجان با ارزش‌تر از اینها بود . ارثیه بود . اما ڪاری به این موضوع نداریم . قرار است به همه حساب‌ها رسیدگی ڪنیم و ...
اما موارد دیگر ...
به خاطر بی‌مبالاتی شما " کولیا " از یڪ درخت بالا رفت و ڪتش را پاره ڪرد . ده تا ڪسر ڪنید ...
همچنین بی‌توجهی شما باعث شد ڪلفت‌خانه با کفش‌های " وانیا " فرار ڪند . شما می‌بایست چشم‌هایتان را خوب باز می‌ڪردید .
برای این ڪار مواجب خوبی می‌گیرید .
پس پنج تای دیگر ڪم می‌ڪنیم ...
دردهم ژانویه ده روبل از من گرفتید ...
یولیا نجوا ڪنان گفتد:
من نگرفتم .

- اما من یادداشت ڪرده‌ام ...
خیلی خوب .
شما شاید...
از چهل و یڪ روبل ، بیست و هفت تا ڪه برداریم ، چهارده تا باقی می‌ماند .
چشم‌هایش پر از اشڪ شده بود و چهره‌عرق ڪرده‌اش رقت‌آور به نظر می‌رسید.

در این حال گفت :
- من فقط مقدار ڪمی گرفتم ... سه روبل از همسرتان گرفتم نه بیشتر .
- دیدی چه طور شد ؟ من اصلا آن سه روبل را از قلم انداخته بودم . سه تا از چهارده تا ڪم می‌ڪنیم . می‌شود یازده تا... بفرمائید ، سه تا ، سه تا ، سه تا ، یڪی و یڪی .
یازده روبل به او دادم . آنها را با انگشتان لرزان گرفت و توی جیبش ریخت و به آهستگی گفت :
- متشڪرم .

جا خوردم . در حالی ڪه سخت عصبانی شده بودم شروع ڪردم به قدم زدن در طول و عرض اتاق و پرسیدم :
- چرا گفتی متشڪرم ؟
- به خاطر پول .
- یعنی تو متوجه نشدی ڪه دارم سرت ڪلاه می‌گذارم و دارم پولت را می‌خورم !؟ تنها چیزی ڪه می‌توانی بگویی همین است ڪه متشڪرم ؟!
- در جاهای دیگر همین قدرهم ندادند .
- آنها به شما چیزی ندادند !
خیلی خوب . تعجب ندارد . من داشتم به شما حقه می‌زدم . یڪ حقه ڪثیف .
حالا من به شما هشتاد روبل می‌دهم .
همه‌اش در این پاڪت مرتب چیده شده ، بگیرید ...
اما ممڪن است ڪسی این قدر نادان باشد ؟
چرا اعتراض نڪردید ؟
چرا صدایتان در نیامد ؟
ممکن است ڪسی توی دنیا اینقدر ضعیف باشد ؟
لبخند تلخی زد که یعنی " بله ، ممڪن است ."

به خاطر بازی بی‌رحمانه‌ای ڪه با او ڪرده‌ بودم عذر خواستم و هشتاد روبلی را ڪه برایش خیلی غیر منتظره بود به او پرداختم .

باز هم چند مرتبه با ترس گفت :
- متشڪرم . متشڪرم .
بعد از اتاق بیرون رفت و من مات و مبهوت مانده بودم ڪه در چنین دنیایی چه راحت می‌شود زورگو بود ...

آنتوان چخوف"

جوک جدید 26/9/94

۱,۳۲۶ بازديد

آیا ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ ساکنان کره ی مریخ ﻭﻗﺘﻲ ﭘﺎﺷﻮﻥ ﭘﻴﭻ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ


ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻤﻴﺨﻮﺭﻥ؟

ﻣﺮﻳﺦ ﻣﻴﺨﻮﺭﻥ!

نه خدایی میدونستید؟؟؟
این اطلاعاتو مفت میزارم دم دستتون یاد بگیرین دیگه!

پست های عاشقانه ,رومانتیک ,عکس عاشقانه

۱,۳۳۲ بازديد

لعنتےاز تو نوشتم واز احساسم بہ تو

میدانم دیگرحتےدرخیالت هم جاےندارم

من برایت نوشتمو

غریبہ هالایک زدنندو تو چه میدانےکہ

هرنوشتہ ام آتشے بودبرپیـــــکر

نیم سوختہ ے من

اینــــ دل نوشــــــتہ هـــاا

نہ... نہ... ببخشید

ایندردنوشتہ ها

نہ دلنشین اند نہ زیبا

اینها یک مشت حرف زخم خورده ےبغض دارندکہ نشانے دردناک

از یک عشق ناکام دارندکہ

تنها مخاطبش

در ادامه......................

گاهی به زندگی موسس مرع کنتاکی

۱,۳۰۱ بازديد

نگاهی به زندگی موسس مرع کنتاکی

هارلند دیوید ساندرز معروف به کلنل ساندرز از لحاظ ثروت و هوش یک فرد معمولی بود اما او مهارت، یقین و پشتکار داشت. در شش سالگی پدرش از دنیا رفت و ناگزیر مادرش مشغول به کار شد. در نتیجه این ساندرز بود که می‌بایست برای خانواده آشپزی کند. او ده سال داشت که اولین شغل خود را با حقوق ماهیانه دو دلار در یک مزرعه در نزدیکی خانه‌شان آغاز کرد . پانزده ساله بود که راننده تراموا شد؛ در شانزده سالگی نیز در کوبا سرباز بود.
از آن به بعد در نقش های مامور آتش نشانی راه آهن ، مسئول فروش بیمه ، کارگر کشتی‌های کوچک بخاری ، فروشنده لاستیک و کارگر پمپ بنزین فعالیت کرد.
در سن چهل سالگی ساندرز برای مشتریان یک پمپ بنزین و فروشگاه میان راهی در کوربین در ایالت کنتاکی خوراک مرغ درست می‌کرد.کم کم روش پخت مرغ خود را که از یازده ادویه بهره می‌برد به حد عالی رساند. ساندرز که از کودکی به آشپزی پرداخته بود هم استعداد خوبی در این کار پیدا کرده بود و هم کنجکاوی کودکانه آن دوران، هنوز هم در کار او به جای مانده بود. او مرغ را در اجاق فشاری، که غذا را با فشار بخار طبخ می‌نمود، درست می کرد.بدین ترتیب هم سرعت پخت بالاتر می رفت هم طعم متفاوت و لذیذ تری پیدا می کرد
این محبوبیت تا جایی بود که فرماندار ایالت، نشان افتخاری «کلنل کنتاکی» را به او اعطا نمود ، او خود را از آن پس «کلنل» می‌خواند.
او که ازکیفیت و امتیاز مرغ سرخ کرده خود مطمئن بود ، از 1952 شروع به بازاریابی برای محصول خود کرد.
ساندرز 65 ساله با ماشین خود به سراسر کشور سفر کرد و به رستوران‌های مختلف سر می‌زد و برای رییس و کارمندان آنها مرغ خود را درست می‌کرد. اگر کلنل نشانه‌ای از رضایت در آنها می‌دید، پیشنهاد خود را ارائه می‌داد: پ
نج سنت به ازای هر مرغی که فروخته می‌شود. معروف است که کلنل ساندرز هزار و نه بار جواب منفی شنید؛ اما او ناامید نشد و عاقبت هزار و دهمین نفر در سالت لیک سیتی دستور غذای او را پذیرفت و کسب و کار او آغاز گردید. او به این کار ادامه داد و کم کم تعداد رستوران‌هایی که پیشنهاد او را پذیرفتند افزایش یافتند. طولی نکشید که مرغ سوخاری کنتاکی به یکی از بزرگترین غذاهای فوری موجود تبدیل شد
تا سال 1964 او با بیش از 600 رستوران در آمریکا و کانادا قرارداد بسته بود. سرانجام در این سال او امتیاز مرغ کنتاکی را به قیمت 2 میلیون دلار به جمعی از سرمایه‌داران واگذار کرد..
سالانه بیش از یک میلیارد مرغ کنتاکی در آمریکا و بیش از هشتاد کشور دنیا برای مشتریان سرو می‌شود. پیرمرد 65 ساله‌ای که با چک تامین اجتماعی خود به مبلغ 105 دلار روزگار می‌گذراند، توانسته بود با مهارت و ابتکار خود بر رژیم غذایی مردم جهان تاثیری شگرف بگذارد، زندگی و درآمد خود را بهبود بخشد و نیز کسب و کار راه‌اندازی کند که اکنون از قیمتی حدود یک میلیارد دلار برخوردار است.

حکایت حرف مفت,داستان حرف مفت,ضرب المثل حرف مفت

۱,۳۰۳ بازديد

اصطلاح حرف مفت زدن داستانی داره که خالی از لطف نیست!
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگراف‌خانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
به ناصرالدین شاه گفتند تلگراف‌خانه بی‌مشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند. ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هر چه می‌خواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیام‌هایشان به مقصد می‌رسد و به همین خاطر هجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند!
سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را فهمیده‌اند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع!» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است.

داستان طبقه دوم ,حکایت های شیرین و طنز

۱,۳۱۱ بازديد

سم، کارمند عادی یک شرکت کوچک است. روزی او به خاطر کارهای اضافه بسیار دیر به ایستگاه اتوبوس رسید. او بسیار خسته بود و مجبور بود بیست دقیقه برای اتوبوس بعدی منتظر بماند. یک اتوبوس دو طبقه آمد. سم وقتی دید در طبقه دوم کسی نیست بسیار خوشحال شد و گفت: «آه، می توانم دراز بکشم و کمی بخوابم.»
او سوار اتوبوس شد و در حالی است که به طبقه دوم می‌رفت، پیرمردی که کنار در اتوبوس نشسته بود به او گفت: «بالا نرو، بسیار خطرناک است.»
سم ایستاد. از قیاقه جدی پیرمرد دریافت که او دروغ نمی‌گوید. نیمه شب بود و حتماً پیرمرد چیز خطرناکی دیده بود. سم قبول کرد و در انتهای اتوبوس جایی پیدا کرد. با این که جایش کمی ناراحت بود اما به نظرش امنیت از هر چیزی مهم‌تر بود. او روز بعد هم دیر به خانه برمی‌گشت و سوار همان اتوبوس شد و از این که پیرمرد دیشبی همان جا نشسته بود متعجب شد. پیرمرد با دیدن او گفت: «پسرم بالا نرو، بسیار خطرناک است.»
سم در پایین پله‌ها به بالا نگاه کرد، بسیار مخوف به نظر می‌رسید. دوباره در انتهای اتوبوس جایی پیدا کرد و نشست. شب‌های بعدی هم که سم دیر به ایستگاه می‌رسید همین اتفاق تکرار می‌شد.
یک شب پسری سوار اتوبوس شد و داشت به طبقه دوم می‌رفت که پیرمرد به او گفت: «پسرم بالا نرو، خطرناک است.»
پسر پرسید: «چرا؟»
پیرمرد گفت: «مگر نمی‌بینی؟ طبقه دوم راننده ندارد!»
پسر در حالی که بلند می‌خندید به طبقه بالا رفت.

هیچ وقت بدون دلیل و سؤال کردن، چیزی را قبول نکنید. چه بسیارند کارهایی که با دانستن علت آن، از انجام دادن یا ندادن آنها پشیمان می‌شوید.

هدیه شب یلدا برای عشقتون

۱,۲۷۹ بازديد

جوک جدید وخنده دار,بهترین جوک های روز در سایت کرج دانلود

جوک جدید ,جدیدیترین جوکهار درکرج دانلود

۱,۳۱۱ بازديد

مهلت ثبت نـام در پ وے



تا دوازده شب تمـــــدید شد

باقی جوکها در ادامه ............................

اموزش طرز پخت کیک گردوییو موز,کرج دانلود

۱,۲۸۶ بازديد

.

اموزش طرز پخت کیک گردوییو موز,کرج دانلود

اموزش طرز پخت کیک گردوییو موز,کرج دانلود

کیک با طعم موز و گردو

مواد اولیه:

روغن مایع (ترجیحاً روغن زیتون) نصف پیمانه

شیر 1 پیمانه

تخم مرغ (به دمای محیط رسیده) 2 عدد

بکینگ پودر 2 قاشق چای خوری

آرد سفید 2 پیمانه

وانیل 1/4 ق.چ

موز (پوره یا رنده شده) 1 عدد

شکر 1 پیمانه

گردو (خرد شده) به میزان لازم

طرز تهیه:

1) تخم مرغ هارا همراه شکر در ظرف جداگانه میزنیم تا حجم آن دوبرابر شود وکرم رنگ وکشدار شود.

2) بعد که خوب با همزن ، هم زدید..روغن را اضافه کرده و مخلوط میکنیم.

3) موزهای پوره شده را به همرا وانیل به مخلوط اضافه میکنیم...و با هم زن دوباره کمی آنها را مخلوط میکنیم.

4) آرد را جدا گانه به همراه بکینگ پودر 3بار الک میکنیم.

5) آرد را کم کم به مواد اضافه میکنیم وهربار که مقداری آرد به مواد اضافه میکنیم کمی هم شیر میریزیم وهمراه آرد (با لیسک) آرام آرام هم میزنیم.

6) گردو را از قبل خورد کرده وبه مدت 15 دقیقه در آب خیس کنید.. ودر آخر آن را با مواد مخلوط کنید..(میتوانید یک لایه مواد را در قالب ریخته مقداری گردو را بپاشید وبعد بقیه مداد را روی آن بریزید)

7) ظرف را چرب کنید و ترجیحاً با کاغذ روغنی بپوشانید.. مواد را در آن ریخته ودر فر با درجه 180 درجه سانتی گراد به مدت 30-40 دقیقه برای پخت بگذارید.

نکات:

1- حتما قبل از آغاز کارتان فر را با درجه 200 درجه سانتی گراد گرم کنید.

2- تمام مراحل را با سرعت انجام دهید زیرا مکث طولانی مدت ،حالت طبیعی مواد را خراب میکند.

3- همه مواد هم دمای محیط باشند.