داستان قصاب وسگ

کباب شیر ماهی در فر

کباب شیر ماهی در فر

از فوائد ماهی ها و محصولات دریایی هر چه بگوئیم کم است. ما ایرانی ها ازروش پخت ماهی ها اطلاع زیادی نداریم فقط آنها در روغن سرخ می کنیم ، در صورتی که هر نوع ماهی را با روشها متعددی می توان طبخ کرد. دانستن این مسئله شاید باعث افزایش رغبت ما به خوردن غذاهای دریایی شود. بهتر است بدانید که مصرف گوشت سفید ماهی از ابتلا به بسیاری از امراض دوران پیری جلوگیری می کند پس بهتر است این غذا را به خاطرمسن ترهای خانواده حتما تهیه کنیم.

مواد لازم

800 گرم ماهی شیر

3قاشق سوپخوری خامه

یک و نیم قاش سوپخوری کره ذوب شده

1قاشق سوپخوری زعفران آب کرده

2قاشق سوپخوری روغن مایع

به مقدار کافی نمک و فلفل و آبلیمو

طرز تهیه:

گوشت ماهی را پس از شستشو نمک زده و حدودا ً 12 ساعت در مخلوط پیاز رنده شده ، آبلیمو و زعفران خوابانده و در یخچال بگذارید . بعد از 12 ساعت کره ذوب شده ، خامه و فلفل را با هم مخلوط کنید . ماهی را با این مخلوط آغشته کرده و در دیس فر که قبلاً چرب شده است بگذارید تا حدود 40 دقیقه در حرارت 175 درجه سانتی گراد ( فر از قبل گرم شده) بماند و کاملاً طلایی شود ( زمانی که ماهی لازم دارد تا به این مرحله برسد بستگی به نوع فردارد). در این مدت گاهی از مخلوط آبلیمو ، زعفران و روغن روی گوشت ماهی بریزید تا از سوختن آن جلوگیری شود ، سینی را روی پنجره وسط فربگذاریم و توجه داشته باشید که در طول مدت پخت ، ماهی را یکبار پشت و رو کنید.

نکات تغذیه ای :

کل غذا دارای 2020 کالری است.

اگر توسط 5 نفر به طور مساوی خورده شود ، سهم هر نفر 440 کالری است .

این غذا برای ناهار یک فرد رژیمی با 10 قاشق برنج بدون روغن ، یک ظرف سالاد و 1 کاسه ماست ، وعده بسیار مناسبی خواهد بود.

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که د ورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه را گرفت و رفت. قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد. سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد. قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد.
قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند. اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره آنرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد. قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد. اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش. سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید.
گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت. مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد. قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه.

پائولو کوئلیو

نتیجه اخلاقی: اول اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود. و دوم اینکه چیزی که شما آنرا بی ارزش می دانید، بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است. سوم اینکه بدانیم دنیا پر از این تناقضات است. پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهم تر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم.