http://funkade.farsiblog.com/ جوک های جدید,جوک بی ادبی ,سرگرمی ,

حکایت سه درغگو

سایت ویتامین خنده ,جوک های جدید بدون تکرار

حکایت سه درغگو ,داستان طنز

۱,۳۲۷ بازديد

سه دروغگو

فردی به دکتر مراجعه کرده بود، در حین معاینه یک نفر بازرس از راه میرسه و از دکتر میخواهد که مدارک نظام پزشکی اش را ارائه دهد... دکتر بازرس را به کناری میکشد و پولی دست بازرس میزاره و میگه: من دکتر واقعی نیستم، شما این پول رو بگیر بی خیال شو.
بازرس که پولو میگیره از در خارج میشه... مریض یقه ی بازرس رو میگیره و اعتراض میکنه، بازرس میگه: منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی اومده بودم ولی توی مریض میتونی از دکتر قلابی شکایت کنی.
مریض لبخند تلخی میزنه و میگه: اتفاقا من هم مریض نیستم، اومدم که چند روز استراحت استعلاجی بگیرم برای مرخصی محل کارم !

آیا این داستانی آشنا نیست که روزانه در اطراف خود شاهدیم؟

گمراهی کاووس توسط ابلیس و به آسمان رفتن کاووس

۱,۳۱۱ بازديد

گمراهی کاووس توسط ابلیس و به آسمان رفتن کاووس


روزی ابلیس با دیوان مشورت کرد و گفت : باید کسی پیدا شود و کاووس را به بیراهه بکشاند.دیوان از ترس چیزی نگفتند پس دیو دژخیمی بپا خواست و اظهار آمادگی کرد و خود را به شکل غلامی درآورد و وقتی شاه مشغول شکار بود به دست‌بوس او رفت و دسته‌گلی به او داد و شروع به تعریف از او کرد و گفت: فر و شکوه تو را هیچ‌کس ندارد . تو چون جمشید شده‌ای و فقط یک‌چیز کم داری و آن دانستن راز شب و روز و ماه و خورشید است پس باید آسمان را به تسخیر خود درآوری .
این سخنان موردپسند شاه قرار گرفت و توجه نداشت که همه‌چیز در جهان مسخر خداست. شاه از دانشمندان خود پرسید : از زمین تا آسمان چقدر راه است ؟ ستاره‌شناسی گفت :شبانه باید به آشیانه عقاب بروند و بچه عقاب‌هایی بیاورند و آن‌ها را پرورش دهند .شاه پذیرفت .
عقاب‌ها را آوردند و چون نیرومند شدند تختی ساختند و به چهار عقاب بستند و کاووس در آن نشست و به آسمان رفت اما وقتی نیروی عقاب‌ها تحلیل یافت از آسمان سرنگون شدند و در بیشه‌های آمل به زمین افتاد . با زاری به درگاه خدا استغاثه کرد و پوزش خواست . پس رستم و گیو و طوس باخبر شدند .
گودرز به رستم گفت : من تاج‌وتخت و شاه زیاد دیده‌ام ولی خودکامه‌تر و دیوانه‌تر از کاووس ندیده‌ام گویی مغز در سر ندارد .
رستم و پهلوانان شاه را یافتند و نکوهشش کردند و گودرز گفت: تو به‌راحتی جای خود را به دشمن می‌دهی تاکنون سه بار به بلا افتاده‌ای و هنوز دست‌بردار نیستی . یک‌بار در جنگ مازندران و یک‌بار در جنگ هاماوران و حالا هم قصد آسمان کردی . عاقل باش .
کاووس شرمزده شد و وقتی به پارس رسید تا چهل روز نزد یزدان به خاک افتاده بود و از شرم از کاخ بیرون نرفت تا خداوند او را ببخشد . بعدازآن دوباره بر تخت نشست و به عدل و داد رفتار می‌کرد و طوس و رستم همیشه یاور او بودند .