http://funkade.farsiblog.com/ جوک های جدید,جوک بی ادبی ,سرگرمی ,

مرزهای سیاسی یا مرض های انسانی !

سایت ویتامین خنده ,جوک های جدید بدون تکرار

مرزهای سیاسی یا مرض های انسانی !

۱,۴۴۶ بازديد

مرزهای سیاسی یا مرض های انسانی !

داخل گمرک، وقتی کارهای خروجم تمام شد، آخرین مُهر را در گذرنامه‌ام زدند و مأمورِ گمرک گفت: «از آن در برو». این را گفت و اشاره کرد به دری که به طرفِ پاکستان بود. از ساختمان گمرک خارج شدم. ده، بیست متری جلوتر یک دربانی بود و آن طرفش یک دربانی دیگر. این طرف ایران بود و آن طرف پاکستان.

ـ ببخشید! دقیقاً مَرز کجاست؟

ـ همون‌جاها!

مأمور دربانی با دستش به آن طرفِ در اشاره کرد. رفتم جلو و رسیدم به خودِ مرز. از روی مرز رد شدم و رفتم داخل پاکستان. بعد دوباره برگشتم توی خاک ایران. بازی‌اَم گرفته ‌بود. یک بارِ دیگر از مرز رد شدم. یعنی دوباره رفتم پاکستان. باور می‌کنی که مرز فقط یک خط است. نه! حتی خط هم نیست. یک چیز عجیب و غریبی است که این طرفش می‌شود ایران و آن طرفش می‌شود پاکستان. یک موجود فرضی که نقشه‌های جغرافیایی را مجبور به رنگارنگ شدن می‌کند. آدم‌ها بعضی اوقات به خاطر جابه‌جا کردن این موجودات فرضی با هم می‌جنگند، خون همدیگر را می‌ریزند، بچه‌های هم را می‌کشند. و دستِ آخر وقتی از جنگ خسته می‌شوند، یک سیم خاردار روی آن موجودِ فرضی پهن می‌کنند و مأمورهایشان را اسلحه به دست کنار آن قرار می‌دهند تا مبادا کسی به این موجود فرضی بی‌احترامی کند. بگذارید خیالتان را راحت کنم. من فکر می‌کنم اولین بار «مرزهای سیاسی» را «مرض‌های انسانی» به وجود آورده‌اند.

ترسیدم که مأمور دربانی عصبانی شود و چیزی بگوید. می‌دانید که با مأمور‌ها نمی‌شود شوخی کرد. چون مأمورند و معذور. این شد که زیاد‌ رویِ مرز نماندم و حرکت کردم. کمی که جلوتر رفتم، به یک تابلوی بزرگ رسیدم: «به پاکستان خوش آمدید»!

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.