http://funkade.farsiblog.com/ جوک های جدید,جوک بی ادبی ,سرگرمی ,

جوک جدید در کانال تلگرام @mantaghe1

سایت ویتامین خنده ,جوک های جدید بدون تکرار

جوک جدید در کانال تلگرام @mantaghe1

۱,۲۸۸ بازديد

خسته ام
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مثل لاکپشتی که هفت سال راه رفت تا به دریا برسه
بعد یهو یادش افتاد مایو بر نداشته

اختاپوس تنهایی در اقیانوس زندگی میکرد

۱,۳۳۱ بازديد

اختاپوس تنهایی در اقیانوس زندگی میکرد

اختاپوس تنهایی در اقیانوس زندگی میکرد

اختاپوس تنهایی در اقیانوس زندگی میکرد. روزی کوسه ای به او نزدیک میشه و میگه: دوست داری با هم دوست شیم؟

اختاپوس خوشحال میشه که قراره دوستی داشته باشه و میگه باشه.

کوسه میگه اما یه شرط دارم.

اختاپوس میگه: چی؟

کوسه میگه: که یکی از بازوهاتو بدی بخورم.

اختاپوس به بازوهاش نگاه میکنه و میگه من که بازو زیاد دارم خب ایرادی نداره، یکیش مال تو.

کوسه بازوی اختاپوس رو خورد و دوستی اونها شروع میشه.اونها خیلی با هم شاد بودن.با سرعت شنا میکردن و خاطره میساختن با هم.به هر دوشون خیلی خوش میگذشت و اختاپوس خیلی خوشحال بود. اما هر وقت که کوسه گرسنه میشد، از اختاپوس میخواست یک بازوی دیگه بهش بده و اختاپوس برای دوستیشون این کار رو میکرد.

تا اینکه یک شب، دیگه بازویی برای اختاپوس باقی نمونده بود و کوسه بهش گفت من گرسنه ام.

اختاپوس گفت اما بازویی نیست. کوسه گفت حالا همه ی خودتو میخوام. و اختاپوس خورده شد!!

بعد از اینکه کوسه گرسنگیش رفع شد، یاد خاطراتش با اختاپوس افتاد و دلش تنگ شد. خیلی خیلی دلش تنگ شد، اون یه دوست واقعی بود.

کوسه غمگین شد و رفت تا یک دوست دیگه پیدا کنه.

و یه اختاپوس رو دید و بهش پیشنهاد کرد که باهم دوست بشن